شب های تابستان

ساخت وبلاگ

اسم من چیست؟خدایا چه کنم یادم نیست!

امشب آماده شدم تا چه کنم؟یام نیست!

من که همسایه ی نزدیک شقایق بودم

پاشدم آمدم اینجا چه کنم؟یادم نیست!

من چرا از تو بریدم؟ و چرا برگشتم؟

و بنا شد که دلم را چه کنم؟ یادم نیست!

من نشانی دل در به درم را... زیبا

از تو پرسیده ام اما چه کنم؟ یادم نیست!

این نوشته غزل کیست که من می خوانم؟

اسم او چیست؟ خدایا چه کنم یادم نیست!

هادی حسنی

شهر

شب های تابستان...
ما را در سایت شب های تابستان دنبال می کنید

برچسب : هادی حسنی,غزل معاصر,خدایا,یادم نیست,فراموشی,the moon is shining, نویسنده : مهتاب summernights بازدید : 150 تاريخ : پنجشنبه 14 خرداد 1394 ساعت: 15:16

نگهم نیست به دنبال نگاهت،الکی

مثلا رفته ز سر حال و هوایت،الکی!

 

به من اصلا چه که این ماه میایی یا نه

مثلا نیست به دل دلهره هایت،الکی!

 

هر شب از فرط خوشی اول شب میخوابم

مثلا غم نشده خاطره هایت،الکی!

 

در و دیوار هم از قصه ی تو بی خبرند

مثلا نیست دلم اهل شکایت،الکی!

 

انقدر خوب و متینم که خدا می داند

مثلا سگ نشوم هر دو سه ساعت،الکی!

محمد رضا شیرازیان

 

انتظار

شب های تابستان...
ما را در سایت شب های تابستان دنبال می کنید

برچسب : سمیرا مهربون,محمد رضا شیرازیان,متین,خوب,دیوار,شکایت,الکی,قشنگ ترین الکی,خاطره, نویسنده : مهتاب summernights بازدید : 184 تاريخ : دوشنبه 3 فروردين 1394 ساعت: 17:58

خسته ام مثل جوانی که پس از سربازی

 بشنود یک نفر از نامزدش دل برده

مثل یک افسر تحقیق شرافتمندی  

 که به پرونده جرم پسرش برخورده

خسته ام مثل پسر بچه ای که در جای شلوغ

بین دعوای پدرو مادر خود گم شده است

خسته مثل زن راضی شده به مهر طلاق

     که پس از بخت بدش سوژه مردم شده است

خسته مثل پدری که پسر معتادش  

غرق در درد خماری شده فریاد زدست

مثل یک پیرزنی که شده سربار عروس

 پسرش پیش زنش بر سر او داد زدست

خسته مثل زنی حامله که در ماه نهم

دکترش گفته به درد سرطان مشکوک است

مثل مردی که قسم خورده خیانت نکند  

زنش اما به قسم خوردن او مشکوک است

خسته مثل پدری گوشه آسایشگاه  

که کسی غیر پرستار سراغش نرود

خسته ام کاش کسی حال مرا میفهمید

غیر از این بغض که راه گلو سد شده است

شده ام مثل مریضی که پس از قطع امید

در پی معجزه ای راهی مشهد شده است

علی صفری

انتظار

شب های تابستان...
ما را در سایت شب های تابستان دنبال می کنید

برچسب : سمیرا مهربون,علی صفری,خسته ام,انتظار,معجزه,مشهد,پرستار,قسم,عروس, نویسنده : مهتاب summernights بازدید : 255 تاريخ : دوشنبه 3 فروردين 1394 ساعت: 18:03

دل خوشم با غزلی تازه همینم کافیست

تو مرا باز رساندی به یقینم کافیست

قانعم بیشتر از این که بخواهم از تو

گاه گاهی که کنارت بنشینم کافیست

گله ای نیست من و فاصله ها همزادیم

گاهی از دور تو را خوب ببینم کافیست

آسمانی!تو در آن گستره خورشیدی کن

من همین قدر که گرم است زمینم کافیست

من همین قدر که با حال و هوایت گهگاه 

برگی از باغچه ی شعر بچینم کافیست

محمد علی بهمنی

........

شب های تابستان...
ما را در سایت شب های تابستان دنبال می کنید

برچسب : محمدعلی بهمنی,Moon is shining, نویسنده : مهتاب summernights بازدید : 189 تاريخ : پنجشنبه 22 آبان 1393 ساعت: 16:07

من خود دلم از مهر تو لرزید وگرنه

تیرم به خطا میرود اما به هدر نه

دل خون شده وصلم و لب های تو سرخ است

سرخ است ولی سرخ تر از خون جگر نه

با هر که توانسته کنار آمده دنیا

با اهل هنر؟آری...با اهل نظر؟نه!

بدخلقم و بد عهد و زبان بازم و مغرور

پشت سر من حرف زیاد است مگرنه

یک بار به من قرعه عاشق شدن افتاد

یک بار دگر،بار دگر،بار دگر نه

فاضل نظری

........

شب های تابستان...
ما را در سایت شب های تابستان دنبال می کنید

برچسب : فاضل نظری,دریا,غزل معاصر,غزل, نویسنده : مهتاب summernights بازدید : 166 تاريخ : پنجشنبه 1 آبان 1393 ساعت: 10:56

باز هم من زنده ام آه اي خدا متشكرم
 
باز باران بر غبار شيشه ها متشكرم
 
باز هم بيداري و خميازه و صبحي دگر
 
ديدن آيينه و نور و صدا متشكرم
 
باز هم يك سفره و يك چاي داغ و نان گرم
 
فرصت ديدار تو در اين فضا متشكرم
 
بار ديگر ميتوانم بو كنم از پنجره
 
ياس خيس خانه ي همسايه را متشكرم
 
گر چه در اين وقت پر گهگاه يادت ميكنم
 
خاطرم جمع است مي بخشي مرا متشكرم
 
من كه بي تسبيح و بي سجاده ام از من بگير
 
اين تغزل را به عنوان دعا متشكرم
 
حميد مصدق
 
..........
 
 
 
شب های تابستان...
ما را در سایت شب های تابستان دنبال می کنید

برچسب : دعا,نان,خدا,قیامت,نماز,سجاده, نویسنده : مهتاب summernights بازدید : 152 تاريخ : پنجشنبه 17 مهر 1393 ساعت: 10:15

 

با همه ی بی سر و سامانی ام

 

باز به دنبال پریشانی ام

 

طاقت فرسودگی ام هیچ نیست

 

در پی ویران شدنی آنی ام

 

آمده ام بلکه نگاهم کنی

 

عاشق آن لحظه طوفانی ام

 

دل خوش گرمای کسی نیستم

 

آمده ام تا تو بسوزانی ام

 

آمده ام با عطش سال ها

 

تا تو کمی عشق بنوشانی ام

 

ماهی برگشته ز دریا شدم

 

تا تو بگیری و بمیرانی ام

 

خوب ترین حادثه می دانمت

 

خوب ترین حادثه می دانی ام ؟

 

حرف بزن ابر مرا باز کن

 

دیر زمانی است که بارانی ام

 

حرف بزن، حرف بزن سال هاست

 

تشنه ی یک صحبت طولانی ام

 

ها ... به کجا می کشی ام خوب من ؟

 

 ها ... نکشانی به پشمانی ام ...!!!

 

محمد علی بهمنی

 

\"....\"

 

 

شب های تابستان...
ما را در سایت شب های تابستان دنبال می کنید

برچسب : بهترین غزل های معاصر,محمدعلی بهمنی,شب های تابستان,مهتاب, نویسنده : مهتاب summernights بازدید : 171 تاريخ : سه شنبه 18 شهريور 1393 ساعت: 14:57

شب های تابستان...
ما را در سایت شب های تابستان دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : مهتاب summernights بازدید : 212 تاريخ : يکشنبه 2 شهريور 1393 ساعت: 7:16

شب های تابستان...
ما را در سایت شب های تابستان دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : مهتاب summernights بازدید : 278 تاريخ : يکشنبه 2 شهريور 1393 ساعت: 7:14

شب های تابستان...
ما را در سایت شب های تابستان دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : مهتاب summernights بازدید : 161 تاريخ : يکشنبه 2 شهريور 1393 ساعت: 7:13