شب های تابستان

متن مرتبط با «سمیرا مهربون» در سایت شب های تابستان نوشته شده است

قشنگ ترین الکی...

  • نگهم نیست به دنبال نگاهت،الکی مثلا رفته ز سر حال و هوایت،الکی!   به من اصلا چه که این ماه میایی یا نه مثلا نیست به دل دلهره هایت،الکی!   هر شب از فرط خوشی اول شب میخوابم مثلا غم نشده خاطره هایت،الکی!   در و دیوار هم از قصه ی تو بی خبرند مثلا نیست دلم اهل شکایت،الکی!   انقدر خوب و متینم که خدا می داند مثلا سگ نشوم هر دو سه ساعت،الکی! محمد رضا شیرازیان   ,سمیرا مهربون,محمد رضا شیرازیان,متین,خوب,دیوار,شکایت,الکی,قشنگ ترین الکی,خاطره ...ادامه مطلب

  • خسته ام...

  • خسته ام مثل جوانی که پس از سربازی  بشنود یک نفر از نامزدش دل برده مثل یک افسر تحقیق شرافتمندی    که به پرونده جرم پسرش برخورده خسته ام مثل پسر بچه ای که در جای شلوغ بین دعوای پدرو مادر خود گم شده است خسته مثل زن راضی شده به مهر طلاق      که پس از بخت بدش سوژه مردم شده است خسته مثل پدری که پسر معتادش   غرق در درد خماری شده فریاد زدست مثل یک پیرزنی که شده سربار عروس  پسرش پیش زنش بر سر او داد زدست خسته مثل زنی حامله که در ماه نهم دکترش گفته به درد سرطان مشکوک است مثل مردی که قسم خورده خیانت نکند   زنش اما به قسم خوردن او مشکوک است خسته مثل پدری گوشه آسایشگاه   که کسی غیر پرستار سراغش نرود خسته ام کاش کسی حال مرا میفهمید غیر از این بغض که راه گلو سد شده است شده ام مثل مریضی که پس از قطع امید در پی معجزه ای راهی مشهد شده است علی صفری ,سمیرا مهربون.علی صفری.خسته ام.انتظار.معجزه.مشهد.پرستار.قسم.عروس. ...ادامه مطلب

  • فرق دارند...

  • پس شاخه‌های یاس و مریم فرق دارند آری! اگر بسیار اگر کم فرق دارند شادم تصور می‌کنی وقتی ندانی لبخندهای شادی و غم فرق دارند برعکس می‌گردم طواف خانه‌ات را دیوانه‌ها آدم به آدم فرق دارند من با یقین کافر، جهان با شک مسلمان با این حساب اهل جهنم فرق دارند بر من به چشم کشتة عشقت نظر کن پروانه‌های مرده با هم فرق دارند فاضل نظری   ,کافر,مسلمان,طواف,کعبه,پروانه,فاضل نظری,بهشت,جهنم,سمیرا مهربون ...ادامه مطلب

  • آن روزها

  • آن روزها...   آن روزها زمین سترون ثمر نداشت یک تل خاک بود و جز این مختصر نداشت آدم هنوز داخل بازنده ها نبود حوا هواي وسوسه بازي به سر نداشت نمرود ادعاي خدايي نكرده بود زرتشت از تقدس آتش خبر نداشت مريم هنوز باكره و نيل بي خراش موسي عصاي معجزه، عيسي پدر نداشت ***** وقتي خدا سرودِ ازل را ترانه كرد غير از غزل به قالب ديگر نظر نداشت هر روز كارِ شعرِ شدن را ادامه داد دست از سر تخيل و تصوير برنداشت وقتي تمام دفتر خود را سياه كرد برگي سپيد جز دل پاك بشر نداشت استاد بيت آخر خود را كه مي نوشت غير از سه حرف اسم خودش بيشتر نداشت ***** او عشق، خط سوم خود را تمام كرد آن خط سومي كه به جز دردسر نداشت سحري كه در نظاره ليلي نهفته بود اي كاش بر اراده ي مجنون اثر نداشت دستي كه طرح چهره ي يوسف كشيده بود انگار از وجود زليخا خبر نداشت   صالح سجادی   ,صالح سجادی,آن روزها,یوسف,زلیخا,لیلی,مجنون,آدم,حوا,سمیرا مهربون ...ادامه مطلب

  • دلتنگم

  • من چه در وهم وجودم چه عدم دلتنگم از عدم تا به وجود آمده ام دلتنگم روح از افلاک و تن از خاک، در این ساغر پاک از در آمیختن آمیختن شادی و غم دلتنگم خوشه ای از ملکوت تو مرا دور انداخت من هنوز ازسفر باغ ارم دلتنگم ای نبخشوده گناه پدرم آدم را به گناهان نبخشوده قسم دلتنگم حال در خوف و رجا رو به تو بر میگردم دو قدم دلهره دارم دو قدم دلتنگم نشد از یاد برم خاطره دوری را بازهرچند رسیدیم به هم !دلتنگم     ,دلتنگم,فاضل,نظری,خاطره, دوری, سمیرا مهربون ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها