اگرچه از تو هزاران سخن بجا مانده سکوت بوده هر آنچه زمن بجا مانده عبور کرده ای و از تنت در این کوچه هنوز عطر گل یاسمن بجا مانده چگونه اشک نریزم که بین اینهمه گرگ فقط ز یوسف من پیرهن بجا مانده تنم به سردیِ خاکستر و دلم انگار گدازه ای است که از سوختن بجا مانده هرآنکه داد شکستم شکستمش ، جز تو تو آن بتی که خود از بت شکن بجا مانده اگرچه رفته ای اما تو آن سرافرازی کزاین مبارزه ی تن به تن بجا مانده علی ارجمند ,یوسف, گرگ ,پیراهن, علی ارجمند, moon is shining ...ادامه مطلب