من خود دلم از مهر تو لرزید وگرنه
تیرم به خطا میرود اما به هدر نه
دل خون شده وصلم و لب های تو سرخ است
سرخ است ولی سرخ تر از خون جگر نه
با هر که توانسته کنار آمده دنیا
با اهل هنر؟آری...با اهل نظر؟نه!
بدخلقم و بد عهد و زبان بازم و مغرور
پشت سر من حرف زیاد است مگرنه
یک بار به من قرعه عاشق شدن افتاد
یک بار دگر،بار دگر،بار دگر نه
فاضل نظری
شب های تابستان...